مادر
! ای نوشتنافسوس که اينقدر دوست داشتنی هستی که نميتونم ولت کنم و چه دليلی موجه تر از امشبشايد بعد ازين ديگه ننويسم دوباره ، شايدم آرهولیامشب شب منه شب اونشب هرکس که میخواد از بغض بترکه تورو خدا بترک لعنتی ، راحتم کنآخه اين انصاف نيست که تا اينجام بيای و گير کنی. . ..ميدونم الان بغلم نشستی و داری نوشتنمو نگاه ميکنی ولی هنوز راهم ندادی تو خونت ، هر دفعه که خواستم بيام به يه بهانه ای سر دوونديم ولی بالاخره يه روزی ميامچون ميدونم منتظریميام و اينقدر بغض ميکنم که خسته بشی و خودتو نشون بدیشايد يه ذره آروم بگيرم
<< Home